تحقیقات جدید نشان میدهند که سایلوسیبین با افزایش آنتروپی عصبی، باورهای منفی خود را تضعیف کرده و رفاه روانی را تقویت میکند، که این یافتهها افقهای جدیدی برای درمانهای روانگردان ایجاد میکند. به گزارش رسانه اخبار پزشکی مدنا، گروهی از محققان بررسی کردند که آیا سایلوسیبین به طور فوری و بلندمدت اعتماد به باورهای منفی […]
تحقیقات جدید نشان میدهند که سایلوسیبین با افزایش آنتروپی عصبی، باورهای منفی خود را تضعیف کرده و رفاه روانی را تقویت میکند، که این یافتهها افقهای جدیدی برای درمانهای روانگردان ایجاد میکند.
به گزارش رسانه اخبار پزشکی مدنا، گروهی از محققان بررسی کردند که آیا سایلوسیبین به طور فوری و بلندمدت اعتماد به باورهای منفی خود را کاهش میدهد و چگونه این تغییرات با آنتروپی عصبی، تجربیات یگانگی و رفاه روانی ارتباط دارند. هر ساله میلیونها نفر با اختلالات روانی که به درمانهای متعارف مقاوم هستند، دست و پنجه نرم میکنند. افسردگی، اضطراب و برداشتهای منفی ثابت از خود، علیرغم مداخلات دارویی و رواندرمانی، ادامه دارند. مطالعات اخیر نشان میدهند که داروهای روانگردان مانند سایلوسیبین تجربیات تحولی ایجاد میکنند که الگوهای شناختی ریشهدار را تغییر میدهند.
مدل Relaxed Beliefs Under Psychedelics (REBUS) پیشنهاد میکند که روانگردانها به طور موقت سازماندهی سلسلهمراتبی مغز را کاهش داده و تفکر منعطف را ممکن میسازند. با این حال، مکانیسمهای روانشناختی بلندمدت هنوز مشخص نیست. این مطالعه گسترشی از مدل REBUS به نام REvised Beliefs After Psychedelics (REBAS) را معرفی میکند که پیشنهاد میکند سایلوسیبین نه تنها در کوتاهمدت سفتی شناختی را کاهش میدهد، بلکه بازنگری بلندمدت باورهای ناسازگار را تسهیل میکند. این بازسازی پس از دوره حاد ممکن است برای اثرات درمانی بلندمدت، به ویژه در کاربردهای بالینی، حیاتی باشد.
آیا روانگردانها تنها سفتی شناختی را در فاز حاد کاهش میدهند یا اینکه آنها تغییرات پایدار در باورهای ناسازگار ایجاد میکنند؟ درک این فرآیند میتواند درمانهای روانی را متحول کند. با این حال، تحقیقات بیشتر برای تأیید این اثرات، به ویژه در جمعیتهای بزرگتر و متنوعتر، از جمله نمونههای بالینی، ضروری است.
مطالعه حاضر اثرات سایلوسیبین بر اعتماد به باورها، آنتروپی عصبی و رفاه روانی را در ۱۱ فرد سالم و مبتدی در مصرف روانگردانها (۴ زن، میانگین سن = ۴۲ سال) بررسی کرد. اندازه کوچک نمونه، تعمیم یافتههای این مطالعه را به ویژه در جمعیتهای بالینی محدود میکند. شرکتکنندگان دو جلسه داشتند و ۱ میلیگرم سایلوسیبین در جلسه اول و ۲۵ میلیگرم چهار هفته بعد دریافت کردند. طراحی مطالعه به صورت تکبلایند با ترتیب ثابت بود.
اعتماد به باورها قبل، حین و چهار هفته بعد از هر جلسه با استفاده از Relaxed Beliefs Questionnaire (REB-Q) اندازهگیری شد. تجربیات یگانگی ذهنی با استفاده از Altered States of Consciousness (ASC) پرسشنامه ارزیابی شد و رفاه روانی با مقیاس Warwick-Edinburgh Mental Well-being Scale (WEMWBS) سنجیده شد. ضبطهای الکتروانسفالوگرام (EEG) در حالت استراحت در ابتدای مطالعه، ۱ ساعت، ۲ ساعت و ۴.۵ ساعت پس از تجویز برای اندازهگیری آنتروپی عصبی، یک نشانگر انعطافپذیری شناختی انجام شد. تجزیه و تحلیلهای آماری شامل تحلیل واریانس اندازههای تکراری (ANOVA) و آزمون فرضیات بیزی بود که شواهد قویتری نسبت به روشهای آماری سنتی با توجه به اندازه کوچک نمونه فراهم کرد.
تجویز سایلوسیبین در یک محیط کنترلشده با پشتیبانی درمانی انجام شد. این مطالعه مطابق با دستورالعملهای اخلاقی انجام شد و تمامی مجوزهای لازم را دریافت کرده است. تحلیلها بر این متمرکز بود که آیا سایلوسیبین به طور فوری اعتماد به باورها را کاهش میدهد و آیا این اثرات پس از چهار هفته همچنان باقی میمانند و چگونه این تغییرات با آنتروپی عصبی و تجربیات یگانگی ارتباط دارند.
پس از مصرف ۲۵ میلیگرم سایلوسیبین، اعتماد به باورهای منفی خود چهار هفته بعد از تجویز کاهش قابل توجهی نشان داد، که توسط شواهد قابل توجه بیزی (BF > 3) پشتیبانی میشد، در حالی که چنین اثری با ۱ میلیگرم مشاهده نشد. به طور حاد، کاهشهای متوسط ولی غیر معنادار در اعتماد به باورهای منفی مشاهده شد. جالب اینجاست که اعتماد به باورهای مثبت چهار هفته بعد از دوز بالاتر به طور قابل توجهی افزایش یافت، که نشان میدهد سایلوسیبین باورهای ناسازگار را تضعیف کرده و باورهای سازگار را تقویت میکند. باورهای منفی نسبت به دیگران کاهشهای جزئی حاد نشان دادند اما این تغییرات ماندگار نبودند.
یک همبستگی قوی بین تجربیات یگانگی حاد و کاهش اعتماد به باورهای منفی مشاهده شد، هم در دوره حاد و هم چهار هفته بعد. این رابطه فقط پس از دوز ۲۵ میلیگرم مشاهده شد و نه ۱ میلیگرم، که ماهیت وابسته به دوز اثرات را نشان میدهد. شدت تجربه یگانگی به طور قابل اعتماد تغییرات باور پایدار را پیشبینی کرد و نقش اثرات ذهنی روانگردانها را در بازسازی شناختی تقویت کرد. علاوه بر این، کاهشهای حاد در اعتماد به باورهای منفی ارتباط نزدیکی با افزایش رفاه روانی چهار هفته بعد از ۲۵ میلیگرم سایلوسیبین داشت. این یافتهها با تحقیقات قبلی که کاهش بدبینی را با بهبود نتایج سلامت روانی مرتبط میسازد، همراستا است.
آنتروپی عصبی ارتباط قابل توجهی با کاهشهای اعتماد به باورهای منفی داشت. به طور خاص، آنتروپی اندازهگیری شده در ۱ ساعت و ۲ ساعت پس از تجویز ۲۵ میلیگرم با تغییرات باور هم در دوره حاد و هم بلندمدت همبستگی داشت، اما هیچ همبستگی قابل توجهی در ۴.۵ ساعت مشاهده نشد. عدم وجود اثر در ۴.۵ ساعت نشان میدهد که تغییرات اولیه پس از تجویز در آنتروپی عصبی ممکن است برای پیشبینی تغییرات پایدار در باورها حیاتی باشد. چنین همبستگیهایی برای سایلوسیبین ۱ میلیگرم مشاهده نشد، که از فرضیهای حمایت میکند که دوز بالای سایلوسیبین وضعیت عصبی مناسب برای بازسازی شناختی را ایجاد میکند. افزایش آنتروپی احتمالاً نمایانگر یک نشانگر بیولوژیکی از شناخت انعطافپذیر است که به باورهای ریشهدار اجازه میدهد ضعیف شوند و باورهای مثبت شکل بگیرند.
این یافتهها از مدلهای REBUS و REBAS به طور مقدماتی حمایت میکنند، زیرا نشان میدهند که سایلوسیبین هم آرامش فوری و هم بازنگری بلندمدت باورهای منفی خود را القا میکند. REBAS پیشنهاد میکند که فواید درمانی ماندگار بستگی به فرآیندهای یکپارچگی پس از دوره حاد دارد، که اهمیت درمان هدایتشده و تمرینهای بازتابی پس از استفاده از سایلوسیبین را تقویت میکند. ارتباط بین تجربیات یگانگی، آنتروپی عصبی و تغییرات باورها نشان میدهد که درمان روانگردان از طریق هر دو مکانیسمهای ذهنی و نوروبیولوژیکی عمل میکند.
با این حال، اندازه کوچک نمونه و استفاده از شرکتکنندگان سالم، تعمیم یافتههای این مطالعه را محدود میکند. تحقیقات بیشتر برای تأیید این اثرات در جمعیتهای بالینی، به ویژه افراد مبتلا به افسردگی، اضطراب یا سایر اختلالات روانی که با باورهای منفی ثابت از خود مشخص میشوند، ضروری است. به طور خلاصه، اختلالات روانی معمولاً به دلیل باورهای منفی ثابت از خود ادامه پیدا میکنند و موفقیت درمانی را محدود میکنند. این مطالعه نشان میدهد که سایلوسیبین نه تنها این باورها را به طور فوری کاهش میدهد بلکه بازنگری شناختی ماندگار را نیز ترویج میکند، که از مدلهای REBUS و REBAS حمایت میکند. افزایش آنتروپی عصبی به نظر میرسد که انعطافپذیری شناختی را تقویت کرده و تغییرات بلندمدت در باورها را ممکن میسازد.
یافته کلیدی این است که تجربیات یگانگی پیشبینیکننده بهبودهای ماندگار هستند، که نقش هر دو مکانیسمهای روانی و نوروبیولوژیکی را در درمان با سایلوسیبین برجسته میکند. به طور قابل توجهی، کاهش اعتماد به باورهای منفی با بهبود رفاه روانی همبستگی داشت، که ارتباط مستقیم بین بازسازی شناختی و منافع سلامت روانی را نشان میدهد.
با این حال، طبیعت مقدماتی مطالعه و اندازه کوچک نمونه بر نیاز به تکرار این تحقیق در جمعیتهای بزرگتر و متنوعتر تأکید میکند، از جمله افراد با تشخیصهای بالینی. با مختل کردن الگوهای شناختی ریشهدار، سایلوسیبین ممکن است درمانی انقلابی برای افسردگی و اضطراب ارائه دهد، اما تحقیقات بیشتر برای تأیید این اثرات و بهینهسازی پروتکلهای درمانی ضروری است.
دیدگاهتان را بنویسید